پیشوایی و پرهیزگاری

مشخصات کتاب

سرشناسه : فضلی، نادر، 1332 -

عنوان قراردادی : نهج البلاغه .برگزیده. شرح

عنوان و نام پدیدآور : پیشوایی و پرهیزگاری/ نادر فضلی.

مشخصات نشر : تهران : نبا، 1384.

مشخصات ظاهری : 94 ص.؛ 12 × 21س م.

فروست : راه روشن، درسهایی از نهج البلاغه؛ 4.

شابک : 964-8323-36-4

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (برونسپاری)

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه -- نظریه درباره اخلاق اسلامی

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهج البلاغه -- نظریه درباره امامت

شناسه افزوده : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه. برگزیده. شرح

رده بندی کنگره : BP38/0423 ف 56 1384

رده بندی دیویی : 297/9515

شماره کتابشناسی ملی : م 84-33837

ص: 1

اشاره

راه روش_ن

درسهایی از نهج البلاغه

(3)

پیشوایی و پرهیزگاری

دکت_ر نادر فضل_ی

انتشارات نب_أ

ص: 2

راه روش_ن

درسهایی از نهج البلاغه

ص: 3

(3)

پیشوایی و پرهیزگاری

مؤلف : دکتر نادر فضلی / حروفچینی: انتشارات نبأ

چاپ و صحافی : پنج رنگ / چاپ اول : 1384

شمارگ_ان : 5000 نسخه / ک_د : 106 / 184

ناشر : انتشارات نبأ / تهران، خیابان شریعتی، روبروی ملک، خیابان

شبستری، خیابان ادیبی شماره 62

تلفن : 77504683 فاکس : 77504683

شابک : 4 _ 36 _ 8323 _ 964 ISBN: 964 - 8323 - 36- 4

ص: 4

ف_ه_رس_ت

درس یکم : خودسازی

1 . اشاره ••• 6

2 . شناسه ••• 7

3 . هشدار ••• 7

4 . معنای امامت ••• 9

5 . دستور خداوند ••• 10

6 . نگاهی دوباره ••• 12

درس دوم : نشانه های دوران نادانی

1 . ملاک برتری ••• 15

2 . نخوت عربی ••• 16

3 . دست آورد بزرگ ••• 18

4 . خطای استان دار ••• 19

5 . نفی اشرافی گری ••• 23

6 . نگاهی دوباره ••• 25

درس سوم : پیشوایی، پرهیزگاری، وارستگی

1 . یاری امام ••• 27

2 . خانه ی آخرت ••• 30

3 . هدف پلیدی ••• 32

ص: 5

4 . پروای پیشوایان ••• 35

5 . نگاهی دوباره ••• 37

درس چهارم : دوری از دنیا

1 . یادکردی از فدک ••• 39

2 . گور آرزوها••• 42

3 . نَفْس زیاده خواه ••• 43

4 . ریاضت نَفْس ••• 45

5 . نگاهی دوباره ••• 47

درس پنجم : پیشوایی و خویشتن داری

1 . غلبه بر خواسته ی دل ••• 49

2 . پیشوای بیدار ••• 51

3 . هم دردی با گرسنگان ••• 53

4 . پیشوای هشیار ••• 55

5 . نگاهی دوباره ••• 59

درس ششم : پیشوای شجاع

1 . پندار پوچ ••• 61

2 . سختی و سازندگی ••• 62

3 . هم ریشه با پیامبر ••• 65

4 . ستیز با ستمگران ••• 67

5 . نگاهی دوباره ••• 71

درس هفتم : نکوهش دنیا

1 . رهایی از دنیا ••• 73

2 . فریب خوردگان ••• 75

ص: 6

3 . تنبیه دنیا! ••• 77

4 . هشداری دیگر ••• 79

5 . نگاهی دوباره ••• 81

درس هشتم : فرجام فرخنده

1 . وارستگی ••• 83

2 . سوگند سخت ••• 84

3 . زندگانی حیوانی، هرگز ! ••• 87

4 . راه رستگاری ••• 89

5 . گروه خداترس و رستگار ••• 91

6 . نگاهی دوباره ••• 93

ص: 7

« درس یکم : خودسازی »

1 _ اشاره:

خوانندگان عزیزی که درس های «راه روشن» را در یادگیری نهج البلاغه، پی می گیرند، می دانند شیوه ای که در این درس هابه کار می رود، این چنین است:

_ نخست متن عربی نوشته می شود

_ سپس واژه های دشوار، به اختصار توضیح داده می شود.

_ پس از آن، ترجمه ی فارسی، می آید.

_ آن گاه خلاصه ی درس بیان می گردد

_ و در پایان، پرسش هایی از هر درس مطرح می شود.

شما _ چنان که پیشتر هم گفته ایم _ باید بتوانید متن عربی را به خوبی بخوانید و معنای واژه ها را بدانید. به این ترتیب، ترجمه را هم به خوبی خواهید فهمید.

ص: 8

2_ شناسه:

نامه ی چهل و پنجم، در برگیرنده ی نکات درس آموزی است؛ به ویژه برای کسانی که در مقام پیشوایی و در کسوت معلمی اند و خواه ناخواه، کردار و گفتارشان، مورد توجه است و به این ترتیب، گروهی از آنان پیروی می کنند و چشم به آنان دوخته اند تا آن کنند که آن ها می کنند.

از این رو در آغاز، سخن گران سنگی از پیشوای پرهیزگاران، علی علیه السلام می آوریم که به روشنی بیان می دارد که هر کس در مقام پیشوایی و معلمی است، باید از خود شروع کند و نخست به تربیت خویش همت گمارد. همین سخن سدید را درس یکم این گفتار قرار می دهیم.

3_ هشدار:

قالَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیه السلام :

«مَن نَصَبَ نَفسَهُ لِلنّاسِ إماما فَعَلیهِ أنْ یَبْدَأ بِتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیْرِهِ،

وَ لْیَکُن تَأْدیبُهُ بِسیرَتِهِ قَبلَ تَأدیبِهِ بِلسانِهِ،

وَ مُعلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤدِّبها أحَقُّ بِالإجْلالِ مِنْ مُعَلِّمِ النّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم.»(1)

اینک معنای واژه ها را می آوریم:


1- نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 70.

ص: 9

نَصَبَ:گمارد، نصب کرد. منصوب کردن که در فارسی کاربرد دارد از همین واژه است.

نَفسَهُ: خویشتن را، خود را.

إمام: مقتدا، پیشوا، پیشرو، نمونه و سرمشق، راه روشن.

فَعَلَیهِ: پس بر اوست. بر او لازم است.

أن یبدَأ: این که شروع کند، این که آغاز کند، این که ابتدا کند.

تأدیب: ادب آموزی، ادب کردن، سازندگی.

مُؤدِّب هم از خانواده ی همین واژه است، به معنای ادب آموز. ادب کننده.

سیرت: روش، کردار.

أحَقّ: سزاوارتر، شایسته تر

إجلال: بزرگ داشت، گرامی داشت.

ص: 10

اینک ترجمه ی عبارت:

آن کس که خویشتن را پیشوای مردم قرار می دهد، بر او فرض است که پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خویش آغاز کند. و باید چنان باشد که تأدیب وی به روش و کردار، پیش از تأدیب به زبان باشد.

و آن کس که معلّم خویشتن خویش می باشد، به بزرگداشت شایسته تر است تا آن کس که معلّم و ادب آموز مردم است.

4_ معنای امامت:

چنان که خواندید، امام یعنی: پیشوا، پیش رو، اسوه، رهبر. امام و امامت دو معنا دارد. یک معنای لغوی و یک معنای اصطلاحی. معنای لغوی همان بود که گفته شد. از این رو در زبان عربی به هر کسی که سِمَت پیشوایی و رهبری داشته باشد امام می گویند. با استفاده از همین معنای ظاهری و لغوی، مثلا به کسی که در نماز پیشاپیش مردم می ایستد و مردم به او اقتدا می کنند، امام جماعت می گویند و از این قبیل کاربردها که در میان مردم عرب زبان، رایج است. اما امام در اصطلاح شیعی معنای دیگری دارد. امامان شیعیان دوازده نور پاک اند با ویژگی هایی خاص که برگزیدگان خدایند و پیشوایان دین. در این مقال بنای گفتگو درباره ی معنای امامت در فرهنگ شیعی نداریم. فقط به اشاره یادآور شدیم که واژه ی امام و امامت در سخن آغازین، در معنای لغوی خود به کار رفته است. از این

ص: 11

رو، امامت و پیشوایی در این نگاه، معنای گسترده تری می یابد و امری نسبی می گردد. در این معنا، پدر و سرپرست یک خانواده، مدیر یک مدرسه، مدیر یک کارخانه، رئیس یک اداره، امام جماعت یک مسجد، روحانی محله و خلاصه هر کس که عده ای به او و گفتار و کردارش، چشم دوخته اند، همگی امام اند.

5 _ دستور خداوند:

چنین کسانی بسیار باید مراقب باشند که چه می گویند و چه می کنند. اگر آنان به آن چه که دیگران را فرامی خوانند، خود عامل نباشند، مشمول همان ملامتی می شوند که قرآن فرموده است:

أتَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَکُمْ وَ أنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ أ فَلا تَعْقِلُونَ. (1)

آیا مردم را به انجام نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید، در حالی که کتاب هم می خوانید؟ آیا خرد نمی ورزید؟!

یا در خطابی دیگر، به مؤمنان _ از این که به گفته های خود عمل نمی کنند _ چنین عتاب آمیز، می فرماید:

یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتا عِندَ اللهِ أن تَقُولُوا ما لا تَفعَلُونَ(2)


1- بقره (2) : 44.
2- صفّ (61) : 3 _ 2.

ص: 12

هان ای مؤمنان! چرا به آنچه که خود می گویید، عمل نمی کنید؟ خداوند از این که چیزی می گویید و به آن عمل نمی کنید، بسی خشمناک می گردد.

در همین باره ابن مسعود از پیامبر خدا نقل می کند که فرمود:

یَا ابْنَ مَسْعُودٍ، لا تَکُونَنَّ مِمَّنْ یَهْدِی النّاسَ إلَی الْخَیْرِ وَ یَاْمُرُهُمْ بِالْخَیْرِ وَ هُوَ غافِلٌ عَنْهُ.

یَقُولُ اللّهُ تَعالی: أ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أنْفُسَکُمْ

ای ابن مسعود از کسانی مباش که مردم را به خیر هدایت می کند و به انجام آن فرمان می دهد در حالی که خود از آن غافل است. خداوند می فرماید: آیا مردم را به نیکی و خیر فرا می خوانید در حالی که خویشتن را فراموش می کنید؟!

در قسمتی دیگر از بیانات خویش به ابن مسعود فرمود:

... یَا ابْنَ مَسْعُودٍ، فَلا تَکُنْ مِمَّنْ یُشَدِّدُ عَلَی النّاسِ وَ یُخَفِّفُ عَلی نَفْسِهِ. یَقُولُ اللَّهُ تَعالی: لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ(1)

ای ابن مسعود، از کسانی مباش که در امر دین بر مردم سخت می گیرند، اما بر خود آسان می گیرند. خداوند در این باره می فرماید: چرا چیزی را


1- مستدرک الوسائل 12 : 202.

ص: 13

می گویید که انجام نمی دهید.

6 _ نگاهی دوباره:

خلاصه آن که در این درس دانستیم: علی علیه السلام به کسانی که خویشتن را در مقام رهبری و پیشواییِ گروهی می گمارند، سفارش اکید می فرماید که:

1 _ نخست باید به تعلیم و تأدیب خویش اقدام کنند.

2 _ ادب آموزی به سیرت و خوی، پیش از ادب آموزی به زبان و گفتن است.

3 _ کسی که به سازندگی خویشتنِ خویش می پردازد، بیشتر سزاوار ستایش است تا کسی که به تأدیب و تعلیم دیگران اقدام می کند.

آیات شریفه ای هم از قرآن به این مهم تأکید می کند و مردم را از این که دیگران را به کارهای نیک فرا می خوانند و خود از انجام نیکی ها بازمی مانند، سرزنش می کند.

پیامبر خدا نیز در همین باره، ابن مسعود را باز می دارد از این که:

_ مردم را به انجام خیر دعوت می کند اما خود از انحام آن باز می ماند.

_ بر مردم در دین سخت می گیرد و بر خود آسان.

پس از خواندن این مطالب، اینک شما بگویید:

1 _ چرا کسی که در مقام پیشوایی مردم قرار می گیرد، باید

ص: 14

نخست به تربیت خویش اقدام کند؟

2 _ در نگاه علی علیه السلام چه کسی به گرامی داشت سزاوارتر است؟

3 _ قرآن، به مردمی که به آن چه که می گویند، خود عمل نمی کنند، چه می گوید :

الف :

ب :

4 _ پیامبر خدا چه سفارشی به ابن مسعود فرموده است:

الف:

ب:

ص: 15

«درس دوم: نشانه های دوران نادانی»

1 _ ملاک برتری

یکی از نشانه های دوران پیش از اسلام که به دوران جاهلیت [نادانی] مشهور است، فخرفروشی و تکبّر و نازیدن به ثروت و موقعیّت قبیلگی و وابستگی به پدران و پیشینیان، بود. همین امر موجب شده بود که در جامعه ی آن روز عرب، اختلاف طبقاتی به عنوان یک اصل اجتماعی پذیرفته شود. البته این آفت تقریبا بدون استثنا، در همه ی جوامع انسانی بوده و حاکمیت داشته و هنوز هم به گونه های دیگر، وجود دارد.

یکی از دستاوردهای بسیار مهم و بزرگِ اسلام آن بود که همه ی انسان ها را به یک دیده نگریست. به این معنا که تنها عامل برتری میان آدمیان را به تقوا و پرهیزگاری دانست. قرآن آشکارا فرمود:

یا أیُّهَا النَّاسُ إنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أتْقاکُمْ إنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (1)

هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و برای آن که یکدیگر را بشناسید، شما را


1- حجرات (49) : 13.

ص: 16

شعبه ها و قبیله ها قرار دادیم. به راستی گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.

2 _ نخوت عربی

از همین رو بود که پیامبر اکرم در آن روز بزرگ و به یاد ماندنی که مکه را فتح فرمود، حلقه ی درِ خانه ی خدا را گرفت و چنین گفت:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی صَدَقَ عَبْدَهُ وَ أنْجَزَ وَعْدَهُ وَ غَلَبَ الأحْزابَ وَحْدَهُ.

إنَّ اللَّهَ أذْهَبَ نَخْوَةَ الْعَرَبِ وَ تَکَبُّرَها بِآبائِها.

وَ کُلُّکُمْ مِنْ آدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرابٍ وَ أکْرَمُکُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاکُمْ(1)

حمد و سپاس خدای را که به بنده اش راست فرمود و به وعده اش عمل کرد و به تنهایی بر احزاب کافر چیره شد.

همانا خداوند، نخوت و نازیدن عرب را به پدران و پیشینان و بزرگ انگاری جاهلانه اش را، از میان برد.

[اینک آگاه باشید] همه ی شما از آدم آفریده شده اید و آدم هم از خاک و گرامی ترینتان نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.


1- بحارالأنوار 67 : 287.

ص: 17

و بار دیگر، در یکی از بیانات خویش خطاب به علی علیه السلام همین مهم را یاد آوری فرمود و گفت:

یَا عَلِیُّ إنَّ اللّهَ تَبارَک وَ تَعالی قَدْ أذْهَبَ بِالإسْلامِ نَخْوَةَ الْجاهِلِیَّةِ وَ تَفاخُرَها بِآبائِها.

ألا إنَّ النّاسَ مِنْ آدَمَ وَ آدَمَ مِنْ تُرابٍ وَ أکْرَمَهُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاهُم.(1)

علی جان، همانا خداوند _ تبارک و تعالی _ به وسیله ی اسلام نخوت جاهلیت و فخرفروشی در آن دوران را به پدران و پیشینیان، از میان برداشت. آگاه باشید! به راستی چنان است که مردمان از آدم اند و آدم هم از خاک است و گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.

3 _ دست آورد بزرگ

اعتقاد به داشتن فضیلت و برتری به خاطر نژاد و پیوندهای خویشاوندی و قبیلگی، چنان در میان عرب جاهلی عمیق و ریشه دار بود که رسول اکرم تلاش بسیار به کار برد تا بتواند این عقیده ی سخیف را براندازد و از همین رو در مناسبت های مختلف به این مهم پای می فشرد. یکی از مهم ترین مناسبت ها، آخرین حجّی بود که رسول خدا به جای آورد. همان که به «حجّة الوِداع» [= حج خدا حافظی] معروف است. در آن


1- من لا یحضره الفقیه 4 : 362.

ص: 18

مراسم با شکوه، در حضور جمع زیادی از مسلمانان، پیامبر خطبه خواند و در آن خطبه، از جمله چنین فرمود:

أیُّهَا النّاسُ إنَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ وَ إنَّ أباکُمْ واحِدٌ. کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ.

إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقَاکُمْ وَ لَیْسَ لِعَرَبِیٍّ عَلی عَجَمِیٍّ فَضْلٌ إلاّ بِالتَّقْوی.

ألا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قَالُوا: نَعَمْ. قالَ: فَلْیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الْغائِبَ.(1) هان ای مردم! همانا خدای شما یکی است و پدرتان نیز یکی. شما همگی از آدم اید و آدم هم از خاک است. به راستی که گرامی ترینتان نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست و هیچ عربی بر هیچ غیر عربی برتری ندارد مگر به تقوا.

آنگاه خطاب به مسلمانان حاضر رو کرد و فرمود:

آگاه باشید! آیا این پیام مهم را به شما رساندم؟ مردم اعتراف کردند که: آری، رساندی.

سپس پیامبر خدا فرمود:

پس اینک حاضران به غایبان برسانند.

4 _ خطای استان دار

آری، پیامبر تلاش فراوان به کار برد تا به مرور، «طبقاتی اندیشیدن» را از جامعه ی مسلمانان زدود. اما با روی کار آمدن خلفا، این اندیشه دیگر بار رخ نمود و از روزگار خلیفه ی دوم


1- بحارالأنوار 73 : 348.

ص: 19

که آشکارا میان عرب و عجم، فرق می گذاشت، کاملا بروز و ظهور یافت و در دوران سیاه حکومت خلیفه ی سوم و با استیلای بنی امیه، به اوج خود رسید.

یکی از مشکلاتی که علی علیه السلام در دوران حکومتش با آن روبرو بود، رواج دوباره ی همان اندیشه های واهیِ روزگار جاهلیت بود. آن حضرت نیز می کوشید تا آن افکار کودکانه را از میان بردارد. از این رو هنگامی که به آن عزیز گزارش می رسد که عثمان پسر حُنَیْف انصاری، استان دار بصره، در یک میهمانیِ اشرافی _ که مدعوّینش از میان دارایان و توانمندان، «گزینش» شده اند _ برمی آشوبد و با خطابی عتاب آمیز، به استان دار چنین می نویسد:

أمّا بَعْدُ، یَا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنی أنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْیَهِ أهْلِ الْبَصْرَةِ دَعاکَ إلی مَأدَبَةٍ، فَأسْرَعْتَ إلَیْها.

تُسْتَطابُ لَکَ الألْوانُ وَ تُنقَلُ إلَیْکَ الْجِفانُ،

وَ ما ظَنَنْتُ أنَّکَ تُجیبُ إلی طَعامِ قَوْمٍ عائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ.

فَانْظُر إلی مَا تَقْضِمُهُ مِنْ هذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیْکِ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَ مَا أیْقَنْتَ بِطِیبِ وَجْهِهِ فَنَلْ مِنْهُ.

ص: 20

چون بنای تدریس نهج البلاغه را داریم، نخست واژه ها را معنی می کنیم:

فِتْیَة و فِتیان جمع فَتی : جوانان، جوان مردان، بخشندگان

المَأدَبَة از ریشه ی أدب یأدب أدبا : سور و ولیمه ای که به عنوان دعوت و عروسی تهیه می شود.

تُسْتَطابُ از ریشه ی طابَ یَطیبُ طِیبا : آب و غذای لذیذ و گوارا که فراهم می گردد.

ألْوان جمع لَوْن:رنگ ها،در اینجا مراد غذاهای رنگارنگ است.

جِفان جمع جَفْنَة : قدح های بزرگ، کاسه های بزرگ

عائِل : فقیر، محتاج

مَجْفُوّ از ریشه ی جَفا: مطرود، رانده شده.

قَضِمَ قَضْما : با گوشه ی دهان خوردن.

المَقضَم : سفره، آخور.

لَفَظَ لَفْظا : دور افکندن.

نالَ نیْلاً : بهره مند شدن.

به ترجمه ی این قسمت توجه کنید:

اما بعد از حمد و سپاس خداوند ! ای پسر حُنیف، به من گزارش داده اند که یکی از جوانان و بخشندگان بصره، تو را به یک میهمانی فراخوانده است و تو نیز با شتاب و سرعت، دعوت او را پاسخ مثبت داده ای. گفته اند در آن میهمانی سفره ای از غذاهای رنگارنگ و لذیذ برایت گسترده اند و کاسه های

ص: 21

بزرگ شربت و نوشیدنی برایت آورده اند.

من هرگز گمان نمی بردم بر سفره ای حاضر شوی که تهی دستان را در آن راهی نبوده و دعوت شدگان همگی از دارایان و توانمندان بوده اند.

اینک به تو هشدار می دهم اگر بر سر این گونه سفره ها نشستی خوب به آن چه که از آن می خوری بنگر، پس چیزی را که در پاکی آن تردید داری، به دور بیفکن و مخور و از آن مقدار که به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری، تناول کن.

از این عبارات چند نکته ی مهم مستفاد می گردد :

1 _ حضرت علی علیه السلام تمام رفتار و کردار استاندارانش را زیر نظر دارد و آنان را به حال خود رها نکرده است.

2 _ گزارشی که به حضرت رسیده است از دقّت و صحّت کافی برخوردار بوده و مبتنی بر حدس و گمان نمی باشد.

3 _ حضرت علی علیه السلام به دو دلیل از حضور استاندار خویش بر سر آن سفره ی رنگین ناراحت است :

الف : نیازمندان و تنگدستان در آن میهمانی دعوت نداشتند و حاضران همگی ثروتمندان بوده اند.

ب : برخی از غذاهای حاضر بر سر سفره از پاکی و حلّیّت لازم برخوردار نبوده است.

5 _ نفی اشرافی گری

نکته مهم دیگری که در این هشدار به چشم می خورد،

ص: 22

همان اشرافی بودن آن میهمانی است. در این باره نیز پیامبر اکرم چنین هشدار داده است:

لَعَنَ اللهُ مَن أکرَمَ الغَنِیَّ لِغِناهُ وَ لَعَنَ اللهُ مَن أهانَ الفَقیرَ لِفَقرِهِ وَ لا یَفعَلُ هذا إلاّ مُنافِقٌ.

وَ مَن أکرَمَ الغَنِیَّ لِغِناهُ وَ أهانَ الفَقیرَ لِفَقرِهِ، سُمِّیَ فِی السَّماواتِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّ الأنبِیاءِ.

لا یُستَجابُ لَهُ دَعوَةٌ وَ لا یُقْضی لَهُ حاجَةٌ.(1)

خداوند کسی را که دیگری را به خاطر بی نیازی و دارایی، گرامی می دارد و آن دیگر را به خاطر نیازمندی و ناداری، کوچک می شمارد، نفرین می کند و به جز منافق چنین نمی کند. چنین کسی در آسمان ها به عنوان دشمن خدا و دشمن پیامبران نامیده می شود. دعایی از او اجابت نمی شود و خواسته ای از او بر آورده نمی گردد.

از عبارت آخر چنان برمی آید که نه خداوند دعای چنین فرومایه ای را مستجاب می فرماید و نه آن کسان که این بدبخت به خاطر ایشان فقیران را خوار می شمارد حاجت و خواسته ی او را برآورده می سازند.

علی علیه السلام خود نیز در همین باره فرمود:

مَنْ أتی غَنِیّا فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِناهُ، ذَهَبَ ثُلُثا دِینِه(2)


1- ارشاد القلوب 1 : 194.
2- نهج البلاغه نسخه ی صبحی صالح : 508 حکمت 228.

ص: 23

کسی که به نزد بی نیاز و دارایی می آید و به خاطر دارایی، در برابرش فروتنی می کند، دو سوم دینش از میان می رود.

ص: 24

6 _ نگاهی دوباره:

_ در نگاه قرآن، گرامی داشت آدمیان، با تقوای آنان ارزیابی می شود.

_ بر اساس بیان قرآنی، پیامبر اکرم نیز ملاک و معیار برتری را «پارسایی» می داند.

_ رسول خدا تلاش فراوان به کار برد تا نخوت و تکبّر عربیّت را از میان بردارد.

_ در دوران حکومت خلفا، «طبقاتی اندیشیدن» رواجی دوباره یافت.

_ استان دار بصره به خاطر شرکت در میهمانی اشراف و ثروتمندان، مورد مؤاخذه قرار گرفت.

_ در آن میهمانیِ «گزینشی» فقیران، دعوت نداشتند.

_ بزرگداشت دارایان به خاطر دارایی، نشانه ی نفاق و دورویی است.

_ کسی که چنان می کند، فرومایه ای است که:

_ دشمن خدا و رسول به شمار می آید.

_ دعایش مستجاب نمی شود.

_ خواسته اش برآورده نمی گردد.

اینک شما به این پرسش ها پاسخ دهید تا مروری دوباره بر درس داشته باشید.

1 _ یکی از آفات های دوران جاهلیت چه بود؟

2 _ اسلام با این آفت چگونه به مبارزه برخاست؟

3 _ یکی از نکات مهم در سخنرانی پیامبر در حجّة الوداع

ص: 25

چه بود؟

4 _ یکی از مشکلات علی علیه السلام در آغاز حکومتش چه بود؟

5 _ چرا آن حضرت استاندار بصره را به خاطر شرکت در آن میهمانی نکوهش می کند؟

الف:

ب:

6 _ گرامی داشتِ دارایان به خاطر دارایی و فروتنی در برابر آنان، چه پی آمدهایی دارد؟

الف:

ب:

ج:

د:

ص: 26

«درس سوم: پیشوایی، پرهیزگاری، وارستگی»

1 _ یاری امام

البته هر چند حضرت علی علیه السلام آشکارا از گستردن سفره های رنگین و اصل حضور بر سر آن گونه سفره ها، به طور عام و برای همه، نهی جدّی و اکید نفرموده است، اما از عبارات بعدی چنان برمی آید که میل و رغبت آن جناب درباره ی خود، چیز دیگری است. درباره ی پیروانش نیز رعایت حد اعتدال و میانه روی در امور دنیا را می پسندد.

به عبارات بعدی توجه کنید:

ألا وَ إنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إماما یَقْتَدی بِهِ، وَ یَسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ.

ألا وَ إنَّ إمامَکُمْ قَدِ اکْتَفی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیْهِ، وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرصَیْهِ.

ألا وَ إنَّکُم لا تَقْدِروُنَ عَلی ذلِکِ وَلکِنْ أعینُونی بِوَرَعٍ وَاجْتِهادٍ وَ عِفَّة وَ سَدادٍ.

فَوَاللهِ ما کَنَزْتُ مِنْ دُنیاکُمْ تِبْرا وَ لا ادَّخَرْتُ مِنْ غَنائِمِها وَفْرا وَ لا أعْدَدْتُ لِبالی ثَوْبی طِمْرا.

به معنای واژه ها توجه می کنیم:

ص: 27

یَقْتَدی بِهِ: به او اقتدا می کند، از او پیروی می کند.

یَسْتَضِیءُ از ماده ضَوء و ضِیاء: کسب نور می کند.

الطِّمر: لباس کهنه ی پوسیده.

طُعْم: خوردنی، خورش.

قُرْصَیْهِ: دو گرده ی نان.

أعینُونی از ماده ی عَوْن : مرا یاری کنید.

ألْوَرَع : اجتناب از گناهان و شهوات.

إجْتِهاد : جدیت تمام، کاربرد همه ی توانایی، کوشش.

العِفَّة : ترک شهوات پست، پاکدامنی، اجتناب از آن چه حلال یا شایسته نیست.

سَداد : کاردانی، استواری.

کَنَزَ یَکْنِزُ کَنْزا: جمع و ذخیره کردن مال، دفن کردن مال در زمین.

تِبْر : خرده های طلا و نقره.

إدَّخَرَ از ریشه ی ذخر ذخرا : پنهان کردن مال برای روز حاجت.

غَنائِم جمعِ غنیمت : بهره، ثروت، دارایی.

الوَفْر : مال فراوان.

بال : کهنه و فرسوده و پوسیده.

ترجمه ی این قسمت را می خوانیم:

آگاه باشید! هر پیروی را پیشوایی است که از او پیروی می کند و از پرتو دانش وی نور می گیرد.

ص: 28

به هوش! من که امام شمایم از این دنیایتان به دوعدد لباس کهنه _ که یکی را به کمر ببندم و یکی را به دوش بیفکنم _ و دو قرص نان بسنده کرده ام. البته بدانید! شما توانایی آن را ندارید که مانند من زندگی کنید، اما مرا با دوری از گناهان و کوشش در راه دین و پاکدامنی و استواری در آیین، یاری کنید.

به خدا سوگند از این دنیای شما ریزه های طلا و نقره کنز نکرده ام و نیز از دارایی های دنیا، ثروت فراوانی نیندوخته ام و برای این کهنه پیراهنم، جایگزینی ندارم.

2 _ خانه ی آخرت

چنان که حضرت علی علیه السلام خود فرموده است، پیروان آن حضرت مأمور و موظف نیستند که مثل آن جناب زندگی کنند؛ زیرا توانایی آن گونه زیستن را ندارند. اما رعایت اصول و مقررات آیین و دوری از گناهان و خویشتن داری، چیزی است که حضرت علی علیه السلام از پیروانش انتظار دارد. ماجرای دیدار و گفت وگوی آن حضرت با یکی از شیعیان دراین باره شنیدنی است:

علاء بن زیاد حارثی(1) از یاران علی علیه السلام بود.او در بصره


1- به گفته ی مرحوم علامه تستری در کتاب «بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة» کسی که علی علیه السلام به خانه اش رفت و این گفت وگو با او انجام گرفت، شخصی به نام ربیع بن زیاد بود، نه علاء بن زیاد.

ص: 29

اقامت داشت. بیمار شده بود و امام علیه السلام به عیادتش رفت. علاء خانه ی بزرگی داشت. هنگامی که آن حضرت خانه ی او را دید، فرمود:

مَا کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدّارِ فِی الدُّنْیا وَ أنْتَ إلَیْها فِی الآخِرَةِ کُنْتَ أحْوَجَ وَ بَلی إنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الآخِرَةَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ وَ تُطْلِعُ مِنْها الْحُقُوقَ مَطَالِعَها. فَإذا أنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الآخِرَةَ.

کوشش ما بر آن است که هر چه از نهج البلاغه نقل می کنیم، همراه با آموزش آن باشد، از این رو چون این عبارت هم از نهج البلاغه است، آن را به عنوان درس فرامی گیریم.

به معنای واژه ها توجه کنید:

مَا کُنْتَ تَصْنَعُ: می خواهی چه کنی.

سِعَة: بزرگی، وسعت.

أحْوَجَ: نیازمندتر، محتاج تر.

إنْ شِئْتَ: اگر خواستی.

تَقْرِی: جای دهی، پذیرایی کنی.

الضَّیْفَ: میهمان.

تُطْلِعُ: نمایان می کند، مَطلع هم یعنی جای برآمدن، محل نمایان شدن.

ص: 30

ترجمه ی این عبارت این است:

در این دنیا بزرگی این خانه به چه کار تو می آید در حالی که در آخرت به آن نیاز بیشتری خواهی داشت. البته اگر بخواهی می توانی به وسیله ی این خانه، به آخرت نیز دست بیابی. میهمان را در آن جای دهی و صله ی رحم به جای آوری و حقوق این خانه ی وسیع را به نیکویی از جایگاهش آشکار کنی. به این ترتیب همانا آخرت را به وسیله ی این خانه به دست می آوری.

3 _ هدف پلیدی

در پی شنیدن این سخنان علاء (یا ربیع) دانست که علی علیه السلام با اصل داشتن خانه ی خوب و راحت مخالف نیست، اما با همان شرط که بیان فرمود. از این رو از فرصت استفاده می کرد و درباره ی برادرش که ترک دنیا کرده و رهبانیّت برگزیده، سخن به میان می آوَرد و گفت:

یَا أمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، أشْکُو إلَیْکَ أخِی عَاصِمَ بْنَ زِیادٍ. قَالَ: وَ ما لَهُ؟ قَالَ: لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ تَخَلّی عَنِ الدُّنْیا. قالَ: عَلَیَّ بِهِ. فَلَمّا جَاءَ قالَ: یَا عُدَیَّ نَفْسِهِ! لَقَدِ اسْتَهامَ بِکَ الْخَبِیثُ. أ مَا رَحِمْتَ أهْلَکَ وَ وَلَدَکَ؟ أ تَرَی اللّهَ أحَلَّ لَکَ الطَّیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ أنْ تَأْخُذَها؟ أنْتَ أهْوَنُ عَلَی اللّهِ مِنْ ذلِکَ.

ص: 31

به شیوه ی معمول، معنای واژه ها را می آموزیم:

أشْکُو: شکایت می کنم.

لَبِسَ:پوشیده است.

الْعَبَاءَةَ: پلاس، نوعی گلیم.

تَخَلّی عن: چشم پوشید، دست کشید، گریخت.

عَلَیَّ بِهِ: او را به نزدم بیاورید.

فَلَمَّا جَاءَ: هنگامی که آمد.

عُدَیَّ نَفْسِهِ: دشمنک خویش.

اسْتَهَامَ: سهم به معنای تیر است و استهام یعنی هدف تیر قرار دادن.

الْخَبِیثُ: پلیدی.

أتَرَی: آیا می بینی، آیا می پنداری.

أحَلَّ: حلال کرده است.

الطَّیِّبَاتِ: پاکی ها.

یَکْرَهُ: ناپسند می شمارد.

أنْ تَأْخُذَها: این که برگیری.

أهْوَنُ: یکی از معانی هَوْن مرد کوچک و حقیر است. أهون هم یعنی حقیرتر، پست تر.

اینک ترجمه ی عبارات را می خوانیم:

ای امیر مؤمنان من از برادرم عاصم به شما شکایت می کنم. امام علیه السلام پرسید: مگر او را چه می شود؟ علاء عرض کرد: عبایی بر تن کرده و از دنیا دوری

ص: 32

گزیده است. علی علیه السلام فرمود: او را به نزد من بیاورید. هنگامی که عاصم آمد، امام علیه السلام به او فرمود: ای دشمنک خویش! پلیدی تو را هدف قرار داده است. آیا به خانواده و فرزندانت رحم نمی کنی؟ آیا چنان می بینی و می پنداری که خداوند پاکیزه ها را بر تو حلال کرده و در همان حال از آن که از آنها بهره مند شوی، ناخشنود است؟! تو نزد خداوند کوچک تر از آنی که خداوند چیزی را بر تو حلال کند و سپس از بهره مندی ات از آن ها، ناخرسند باشد.

توجه داشته باشید که علی علیه السلام آن مرد را که به اصطلاح امروز «درویشی» پیشه کرده است، مورد ملامت قرار می دهد؛ از آن رو که این شیوه در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته است. از رسول خدا نقل است که فرمود:

إنَ اللّهَ تَبَارَکَ وَ تَعالی لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبانِیَّةَ. إنَّما رَهْبانِیَّةُ اُمَّتِی الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه.(1)

خداوند بر ما مسلمانان رهبانیت را ننوشته است. همانا رهبانیت امت من جهاد در راه خداست.

4 _ پروای پیشوایان

اما عاصم به خیال خود ملامت آن حضرت را پاسخ داد. او گفت:


1- بحارالأنوار 67 : 115.

ص: 33

یَا أمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، هذا أنْتَ فی خُشُونَةِ مَلْبَسِکَ وَ جُشُوبَةِ مَأْکَلِکَ. قَالَ: وَیْحَکَ! إنِّی لَسْتُ کَأنْتَ. إنَّ اللَّهَ تَعَالی فَرَضَ عَلی أئِمَّةِ الْعَدْلِ أنْ یُقَدِّرُوا أنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ.(1)

معنای واژه ها چنین اند:

خُشُونَةِ: درشتی، تندی، سختی.

مَلْبَس: پوشاک.

جُشُوبَة: خشکی و نامطبوعی و بدمزگی غذا.

مَأْکَل: طعام، خوردنی.

وَیْحَکَ!: وای بر تو. ویل و ویح دو کلمه اند که در دل سوزی و دشمنی هر دو، به کار می رود.

أنْ یُقَدِّرُوا: این که بسنجند، این که مقایسه کنند.

ضَعَفَة: جمع ضعیف یعنی ناتوان.

کَیْلا یَتَبَیَّغَ: تا آن که نشورد، تا آن که نجوشد.

ترجمه ی این عبارت این است:

ای امیر مؤمنان! تو خود در خشن بودن لباس و ناگواری غذا این چنینی.

علی علیه السلام در پاسخ به او فرمود: وای بر تو! همانا من مانند تو نیستم. خداوند بر پیشوایان دادگر واجب


1- نهج البلاغه : 325.

ص: 34

فرموده است تا خویشتن خویش را با ناتوان ترین افراد جامعه هم تراز کنند تا مبادا ناداری فقیران بر آنان بشورد[گران بیاید]

5 _ نگاهی دوباره

در این درس این نکته ها آمده است:

1 _ لزوم پیروی پیروان از پیشوایان

2 _ وارستگی علی علیه السلام از دل بستگی های دنیا

3 _ عدم توانایی پیروان علی علیه السلام در پیروی کامل از آن حضرت

4 _ انتظار علی علیه السلام از شیعیانش در یاری او با ورع و کوشش در دین

5 _ یادآوری این مهم که امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران، از دارایی های دنیا زر و سیمی نیندوخته است.

6 _ داشتن خانه ی بزرگ به شرطی که:

الف: جای دادن میهمان در آن

ب: انجام صله ی رحم

7 _ سرزنش و شماتت کسی که از دنیا روی گردانده بود.

8 _ یادآوری این که علی علیه السلام به عنوان پیشوای مردم باید مانند فقیرترین آنان زندگی کند.

اینک شما بگویید:

_ هر پیرو در برابر پیشوای خویش چه وظیفه ای دارد؟

ص: 35

- علی علیه السلام به عنوان یک پیشوا، از این دنیای گذرا به چه چیزی بسنده کرده بود؟

_ به نظر شما، ما به عنوان شیعیان و پیروان علی علیه السلام چگونه می توانیم آن حضرت را یاری کنیم؟

_ داشتن خانه ی بزرگ در چه صورت خوب است؟

_ برادر علا در برابر شماتت علی علیه السلام چه گفت؟

_ علی علیه السلام به او چه پاسخی داد؟

ص: 36

«درس چهارم: دوری از دنیا»

1 _ یادکردی از فدک

یکی از حوادث بسیار دردناک که لکه ی ننگی است بر پیشانی عاملان آن، داستان مصادره ی بی دلیل و ناجوانمردانه ی «فدک» است. در زمان رسول خدا، پس از فتح قلعه های خیبر به دست علی علیه السلام ، یهودیان، یکی از روستاهای بسیار آباد و حاصل خیز خود را که «فدک» نام داشت، تقدیم آن حضرت کردند. به این ترتیب، فدک، دارایی شخصی رسول خدا شد. یعنی مسلمانان را از آن سهمی نبود. پیامبر اکرم نیز در زمان حیات خود، آن را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید. هنگامی که ابوبکر به حکومت رسید، یکی از اولین اقداماتش آن بود که به بهانه ای کاملا واهی و دستاویزی دروغین، آن روستا را مصادره کرد. بهانه ی او آن بود که پیامبران از خود ارثی به جای نمی گذارند. دستاویزش هم حدیث دروغی بود که از نزد خود ساخته و پرداخته و به پیامبر نسبت داده بود. او به خوبی می دانست که اوّلاً فدک ارث پیامبر محسوب نمی شود. زیرا رسول خدا آن را در زمان حیات، به دخترش بخشیده بود. ثانیا_ همان گونه که فاطمه علیهاالسلام از آیه ی قرآن شاهد آورد _ پیامبران نیز از خود ارث به جای می گذارند. شاهد حضرت زهرا همان

ص: 37

آیه است که می فرماید:

وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوودَ (1)

و سلیمان از داوود ارث برد.

در دنباله ی نامه، علی علیه السلام اشاره ای کوتاه و دردمندانه به ماجرای فدک و غصب آن سرزمین می کند و تند و گذرا از کنار آن ماجرا می گذرد. البته، داستان فدک و غصب ناجوانمردانه ی آن به وسیله ی حاکمان وقت، موضوع بسیار مهمی است. اما علت آن که علی علیه السلام از کنار آن عبور می کند و از آن حادثه، جز به اشاره، یاد نمی فرماید، آن است که مبادا مردم چنان بپندارند اینک که علی به حکومت رسیده است، دغدغه اش، روستای آباد و حاصل خیزی است که پیشتر، از او به یغما رفته است و علی علیه السلام نمی خواهد مردم چنان گمان کنند که منظور او از این بیانات و یاد کردِ قصه ی غم انگیز فدک، از دیدگاهی دنیاخواهانه است.

بَلی، کانَتْ فی أیْدینا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ ما أظَلَّتْهُ السَّماءُ.

فَشَحَّتْ عَلَیْها نُفُوسُ قَوْمٍ ، وَ سَخَتْ عَنْها نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللّهُ!

معنای واژه ها را می آموزیم:

أظَلَّتْ : سایه می افکَنْد (مؤنث).

فَشَحَّتْ : بخل ورزید.


1- نمل (27) : 16.

ص: 38

الشُّح : بخلِ همراه با حرص.

سَخی عَن : واگذارد، ترک کرد، چشم پوشی کرد.

ترجمه ی عبارت:

آری، از تمامی آن چه که آسمان بر آن سایه می افکند، فقط فدکی در اختیار ما بودکه گروهی [ابوبکر و عمر] _ از آن که آن هم در دست ما باشد _ بر آن بخل ورزیدند و گروهی [خاندان ما] نیز سخاوتمندانه، از آن چشم پوشیدند و بهترین داور در این میان خداوند است.

2 _ گور آرزوها

در پی یادکردی کوتاه از فدک، علی علیه السلام نکته ی مهمی را یاد آوری می فرماید و هشداری بیدار کننده و تکان دهنده می دهد:

وَ ما أصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَ النَّفْسُ مَظانُّها فِی غَدٍ جَدَثٌ.

تَنْقَطِعُ فی ظُلْمَتِهِ آثارُها وَ تَغِیبُ أخْبارُها.

وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِها وَ أوْسَعَتْ یَدا حافِرِها، لأضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرابُ الْمُتَراکِمُ.

معنای واژه ها:

الْجَدَث : قبر، گور.

ص: 39

ضَغَطَ یضغط ضغطا أضغط : تنگ گرفت، فشار آورد، ایجاد تراکم کرد.

المَظانّ جمع مَظنّة : جایگاه ها، منزل ها.

فُسْحَت : فراخی، وسعت.

حافِر : گورکن، هم خانواده ی حفر به معنای کندن.

حَجَر : سنگ.

مَدَر : کلوخ.

تُراب مُتراکم : گِل.

به ترجمه ی این عبارت توجه می کنیم:

فدک و غیر فدک را می خواهم چه کنم؟ در حالی که در فردای این عمر، جایگاه آدمی در گور است، گوری که در تاریکی های آن آثار وجود آدمی بریده می شود و اخبار آن پنهان می گردد. گودالی که هر چند به فراخی آن بیفزایند و گورکن در وسعت آن بکوشد، با سنگ و کلوخ، متراکم می گردد و سوراخهایش با گِل پوشانده می شود .

3 _ نَفْس زیاده خواه

نفس آدمی چنان است که هر چه بر آن سخت تر بگیری قوی تر می شود. به این معنا که همراهی و هم آهنگی با خواسته های دل _ که هرگز تمامی هم ندارد _ موجب آن می شود که خواسته های آدمی فزونی یابد. یکی از خواسته های

ص: 40

دل، شکم بارگی، دیگری، شهوت رانی، سومی، مال دوستی، آن دیگر، جاه طلبی و ... هر چه پیش تر روی، خواسته هایت بیش تر می شوند. اما مخالفت با این خواسته های بی پایان، موجب آن می گردد که نفس انسان در برابر خواسته ها و خواهش ها، قوی گردد و به آسانی تسلیم آن ها نگردد. توجه دارید که اگر کسی اسیر و ذلیل و زمین خورده ی خواهش های نفسانی شود، ممکن است دست به هر کاری بزند. از همین روست که علی علیه السلام در سخنی دیگر هشدار داده و فرموده است:

أیُّهَا النّاسُ إنَّ أخْوَفَ مَا أخافُ عَلَیْکُمُ اثْنانِ: اتِّباعُ الْهَوی وَ طُولُ الأمَلِ.

فَأمَّا اتِّباعُ الْهَوی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أمّا طُولُ الأمَلِ فَیُنْسِی الآخِرَةَ.(1)

ترجمه ی واژه ها را می خوانیم:

أخوَف: ترسناک تر، خوف انگیزتر.

اتِّباع: پیروی، دنباله روی.

هَوی: خواسته ی دل، خواهش نفس.

طُول: بلندی، درازی.

أمَل: آرزو.

یصُدُّ: بازمی دارد، جلوگیری می کند.

ینُسی: می فراموشاند.


1- نهج البلاغه : 83 کلام 42.

ص: 41

ترجمه ی عبارت این است:

هان ای مردم! به راستی ترسناک ترین چیزی که من بر شما از آن هراس دارم دو چیز است: پیروی از هوای نفس و بلندی آرزو.

پیروی از خواسته ی دل به آن جا می انجامد که آدمی را از راه حق بازمی دارد و بلندی آرزو موجب می گردد تا انسان آخرت را از یاد ببرد.

4 _ ریاضت نَفْس

علی علیه السلام نیز با پرهیزگاری و خویشتن داری، بر نفس خود سخت می گرفت تا خواسته های دل بر او چیره نشود و چنان گردد که می فرماید:

وَ إنَّما هِیَ نَفْسِی أروُضُها بِالتَّقْوی لِتَاتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الأکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلی جَوانِبِ الْمَزْلَقِ.

معنای واژه ها:

أروض : ریاضت می دهم.

تَقوی : خویشتن داری.

لِتَأتِیَ : تا آن که بیاید.

آمِنَة مؤنث «آمن»: در امان.

یَوْمَ الْخَوْفِ الأکْبَرِ: روز ترس بزرگ. کنایه از روز قیامت است.

تَثْبُتَ (لِتَثبُتَ): تا آن که ثابت بماند.

ص: 42

جَوانِب جمع جانب : کنار.

مَزْلَق : لغزشگاه.

اینک ترجمه:

_ و چون چنین است _ من خویشتنِ خویش را به وسیله ی پرهیزگاری و خویشتن داری، سختی و ریاضت می دهم تا آن که روز هراس بزرگ [قیامت[ با امان و آسایش به صحرای محشر درآیم و بر کناره های پرتگاه های سقوط و لغزش پایدار بمانم.

5 _ نگاهی دوباره

در این درس این نکات را آموختیم:

_ اشاره به این نکته که از تمام دنیا فقط فدکی در اختیار [اهل بیت پیامبر] بود که داشتن آن را هم دشمنان بر نتافتند.

_ هشدار به این که فدک و غیر فدک در آن هنگام که آدمی را در گور می نهند، هیچ ارزشی ندارد.

_ فراموش نکنیم که گور جایی است که:

_ الف: تمامی آثار آدمی از قدرت و شوکت و زیبایی و ثروت و ... در تاریکی آن جا، از بین می رود.

ب: اخبار مربوط به انسان ها پنهان می شود.

ج: هر چه که آن را فراخ و بزرگ برگیرند، با خاک و کلوخ، پر می گردد.

_ دو چیز ترسناک ترین چیزهاست:

ص: 43

الف: پیروی از هوای نفس

ب: بلندی آرزو

_ علی علیه السلام خویشتن خویش را با سختی ها و دشواری ها، ریاضت می دهد.

سخت_ی و ریاض_ت پیش_ه م_ی کن_د تا در دش_واری ه_ای روز قیامت استوار و پا برجا بماند.

شما بگویید:

_ چرا علی علیه السلام از فدک یاد می کند؟

_ در پی یادکرد از فدک چه نکته ای را به یاد می آورد؟

_ پیروی از هوای نفس چه پی آمدی دارد؟

_ علی علیه السلام چگونه نفس خویش را ریاضت می دهد؟

_ ثمره ی ریاضت آن حضرت چیست؟

الف:

ب:

ص: 44

«درس پنجم: پیشوایی و خویشتن داری»

1 _ غلبه بر خواسته ی دل:

آن گاه امیر مؤمنان و پیشوای پرهیزگاران درباره ی خود و خواسته هایش چنین می فرماید:

وَ لَوْ شِئْتُ لاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إلی مُصَفّی هذَا الْعَسَلِ وَ لُبابِ هذا الْقَمْحِ وَ نَسائِجِ هذا الْقَزِّ ؛

وَ لکِنْ هَیْهاتَ أنْ یَغْلِبَنِی هَوایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إلی تَخَیُّرِ الأطْعِمَة.

معنای واژه ها چنین اند :

وَ لَوْ شِئْتُ: و اگر می خواستم.

لاهْتَدَیْتُ: هدایت می کردم، راه بری می کردم.

مُصَفّی: پاکیزه، روشن و صاف.

لُباب : مغز.

قَمْح : گندم.

نَسائِجْ : بافته ها.

قَزّ : ابریشم.

أنْ یَغْلِبَ: این که چیره گردد.

أنْ یَقُودَ: این که سوق دهد، این که رهبری کند.

ص: 45

جَشَع : شدت حرص.

معنای عبارت:

من اگر می خواستم که از عسل پاکیزه و صاف و نیز مغز گندم و بافته های ابریشمین بهره مند بشوم، می شدم، اما هرگز چنان مباد که خواسته ی دل بر من چیره گردد و شدت حرص، مرا به گزینش طعام های خوشگوار وا دارد.

توجه دارید از این بیان شریف به روشنی پیداست که آن حضرت به راحتی می تواند بهترین غذاها را میل کند و تردیدی نیست که انجام این خواسته از راه حلال و با دارایی شخصی خودِ آن عزیز، مورد نظر است. اما آن جناب چه در دوران خانه نشینی و چه در روزگار خلافت، آن گونه بود که در این نقل نیز آمده است:

وَ إنْ کَانَ لَیُطْعِمُ النَّاسَ خُبْزَ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ وَ یَنْصَرِفُ إلی مَنْزِلِهِ وَ یَأْکُلُ خُبْزَ الشَّعِیرِ وَ الزَّیْتَ وَ الْخَلَّ.

چنان بود که مردم را با نان گندم و گوشت، اطعام می فرمود و خود به خانه می آمد و نان جوین و روغن و سرکه می خورد.

2 _ پیشوای بیدار

روشن است که به روزگار حکومت، رعایت این نکته که پ_یشوای م_ردم به یاد فقی_ران و گرسنگان باشد و خود را

ص: 46

همانند یکی از ایشان بشمارد، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. چنان که به این نکته ی ظریف، اشاره ای دوباره شده است:

وَ لَعَلَّ بِالْحِجازِ أوِالْیَمامَةِ مَنْ لا طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ !!

أوْ أبِیتَ مِبْطانَا وَّ حَوْلی بُطُونٌ غَرْثی وَ أکْبادٌ حَرّی، أوْ أکُونَ کَما قالَ القائِلُ :

وَ حَسْبُکَ داءً أنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ.

وَ حَوْلَکَ أکْبادٌ تَحِنُّ إلَی الْقِدِّ !

معنای واژه ها:

وَ لَعَلَّ: و چه بسا.

حِجاز: سرزمین مکه و مدینه و اطراف آن ها.

یَمامَة: سرزمین یمن.

طَمَع: امید، آرزو.

قُرْص: گرده ی نان.

عَهْد: پیمان.

شِبَع: سیری.

مِبْطان : شکمباره.

بُطُونٌ غَرْثی : شکم های گرسنه.

أکبادٌ حَرّی : جگرهای تشنه.

حَسْبُکَ: تو را کافی است.

داء: درد، ناراحتی.

ص: 47

أن تَبیتَ : این که بخوابی.

بِطْنَة : شکمبارگی، سیری.

تَحِنَّ : میل کند، آرزو کند.

قِدّ : پوست دباغی نشده.

معنای عبارت:

در حالی که چه بسا در حجاز یا در یمن باشند کسانی که امید به قرصی نان هم نمی برند و هیچ عهد و پیمانی با سیری نمی بندند.

و نیز هرگز مباد که من شکمباره و سیر سر بر بالین نهم در حالی که در اطراف من شکم های گرسنه و جگرهای تشنه، فراوان باشند.

و باز هرگز مب_اد که م_ن چنان باش_م که آن گ_وینده _ حاتم طائی _ گفته است:

همین درد تو را بس که با سیری وشکمبارگی بخوابی، در حالی که در اطراف تو هستند جگرهایی که آرزوی کاسه ای از پوست دباغی نشده در دل دارند.

3 _ هم دردی با گرسنگان

روشن است که حضرت علی علیه السلام چون خود را در مقام رهبر و پیشوای جامعه می داند و می بیند، هر چند که قادر باشد بهترین غذاها را بخورد و نرمترین جامه ها را بپوشد، اما به خاطر همان مقام رهبری، خود را ملزم می داند تا همانند

ص: 48

تنگدست ترین و گرسنه ترین فرد جامعه زندگی کند، تا مبادا تهی دستان و فقیران، احساس حقارت و کوچکی کنند. اگر چنان باشد که علی در غم تهیدستی و گرسنگی آنان شریک و سهیم باشد، سنگینی فقر بر آنان سبک می شود. این نکته را آن حضرت در عبارات بعدی روشن تر بیان می فرماید :

أ أقْنَعُ مِنْ نَفْسی بِأن یُقالَ: أمیرُالمُؤمِنینَ! وَ لا اُشارِکَهُمْ فی مَکارِهِ الدَّهْرِ ؟

أوْ أکونَ اُسْوَهً لَهُمْ فِی جُشُوبَهِ الْعَیْشِ ؟

معنای واژه ها:

أقنَع : قانع باشم.

مِنْ نَفْسی: از خودم.

بِأن یُقالَ: این که گفته شود.

لا اُشارِکَهُمْ: این که شریک نباشم.

مَکارِه : سختی ها.

دَهر : روزگار.

اُسْوة : پیشوا.

جُشُوبَة : سختی، دشواری.

عَیش : زندگی.

معنای عبارت:

آیا به این قناعت کنم که به من بگویند «امیرالمؤمنین» ، اما در سختی های روزگار با آنان

ص: 49

شریک و همراه نباشم؟ و در دشواریهای زندگی، پیشوا و مقتدای ایشان نگردم؟

4 _ پیشوای هشیار

در عبارت بعدی آن حضرت بیان می فرماید که علاوه بر آن که او به عنوان یک پیشوا نباید از قشر فقیر و نادار جامعه بی خبر و غافل باشد، اصولا به عنوان یک انسان مؤمن و پرهیزگار نباید همانند حیواناتی باشد که هی_چ دغ_دغه ای به جز علف و آخور ندارند. به عبارتی دیگر این بخش از سخنان آن عزیز درباره ی هر انسان اندیشمند و آزاده ای است که زندگی را هدفمند می داند و همانند چهارپایان، بی خبر و غافل روزگار نمی گذراند . به بیانات هشدار دهنده ی پیشوای آزادگان توجه کنیم:

فَما خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنی أکْلُ الطَّیِّباتِ کَالْبَهیمَةِ الْمَربُوطَةِ، هَمُّها عَلَفُها،

أوِ المُرسَلَةِ، شُغْلُها تَقَمُّمُها؛ تَکْتَرِشُ مِنْ أعلافِها وَ تَلهُو عَمّا یُرادُ بِها.

أوْ اُتْرَکَ سُدا ، أوْ اُهمَلَ عابِثا ، أوْ أجُرَّ حَبْلَ الضَّلالَة، أوْ أعْتَسِفَ طَریقَ الْمَتاهَة.

به معنای واژه ها توجه کنیم :

لِیَشْغَلَنی: تا مرا مشغول بدارد.

أکْل: خوردن.

ص: 50

الطَّیِّباتِ:خوردنی های لذیذ.

البَهیمَةُ المَربُوطَة : چهارپای در بند.

البَهیمَةُ المُرسَلَة : چهارپای یله و رها.

هَمّ : تمام فکر و اندیشه.

تَقَمُّم : جستجو در خاکروبه و زباله دانی و برگرفتن از آن.

تَکتَرِش : شکمبه اش را پر می کند.

تَلْهُو : غافل می ماند.

سُدیً : رها، یله.

أن اُهمَل : رها شوم، وانهاده گردم.

عابِث : بیهوده.

أن اُجّر : بکشم.

أن أعتَسِفَ : بی هدف ره سپارم.

طَریقَ المَتاهَة : راه سرگردانی.

معنای عبارت :

من برای این به دنیا نیامده ام که خوردنی های نیکو مرا مشغول سازد.

من برای این به دنیا نیامده ام تا مانند چهارپایانی باشم که آن ها را یک جا بسته اند و سردر آخور خویش دارند و تمام اندیشه شان علفی است که می خورند.

من برای این به دنیا نیامده ام تا مانند چهارپایانی باشم که رهایشان کرده اند و در میان زباله ها و خاکروبه ها به دنبال غذا می گردند و شکمبه ی خویش را از علف ها پر

ص: 51

می سازند؛ در حالی که غافل اند که در باره ی آن چهارپایان چرنده، چه اراده ای شده است .

من ب_رای این به دنیا نیامده ام که یله و رها شده باشم.

برای این به دنیا نیامده ام که بیهوده، مرا به حال خود واگذارند.

برای این به دنیا نیامده ام که ریسمان گمراهی را به گردن بکشم و بی هدف، در راه سرگردانی، راه بسپارم .

حضرت علی علیه السلام علاوه بر این که یادآوری می فرماید که به عنوان یک پیشوا، شیوه ی زندگی او چگونه باید باشد، به نکته ی مهم دیگری اشاره می فرماید و آن این که به یاد داشته باشیم که زندگی بی هدف و بی جهت نیست و شایسته ی آدمیّت آدمی آن نیست که هدفش فق_ط شکمبارگی باشد و مانند حی_وانات، سر در آخ_ور دنیا داشته باشد و از آخرت غافل گردد.

البته، به اشاره بگوییم که علی علیه السلام در آن دوران بیست و پنج ساله ی حکومت خلفای سه گانه، با حفر چند حلقه چاه آب و ایجاد نخلستان هایی پربار، از امکانات مالی خوبی برخوردار بود و می توانست در همان دوران زمامداری با داراییِ شخصیِ خود، زندگی خوبی داشته باشد، اما مهم همان است که با وجود آن امکان، امیرمؤمنان و پیشوای پرهیزگاران، از زندگی بی خبرانه و خوشی های غفلت زا، چشم می پوشد.

ص: 52

5 _ نگاهی دوباره:

با نگاهی دوباره به آن چه تا کنون در این درس خواندیم، درمی یابیم که:

_ آن حضرت اگر می خواست می توانست بهترین غذاها را بخورد و بهترین لباس ها را بپوشد.

_ اما چنان نبود که خواسته ی دل بر آن عزیز غلبه کند.

_ او به فقیران و گرسنگان غذای نیکو می خورانید، اما خود غذای ناگوار می خورد.

_ از آن رو چنین می کرد که با بی نوایان و تهی دستان هم دردی کرده باشد.

_ به علاوه آن حضرت نمی خواست همانند چهارپایان باشد که به جز خوردن و خوابیدن، کاری ندارند.

_ علی علیه السلام به این ترتیب به پیروانش و بلکه به همه ی انسان ها هشدار می دهد که زندگی بی هدف نیست.

اینک شما به این پرسش ها، پاسخ دهید:

_ یکی از راه های غلبه بر هوای نفس چیست؟

_ چرا علی علیه السلام از خوش خوری و خوش پوشی چشم می پوشد؟

_ آن حضرت چگونه با فقیران و بی نوایان هم نوا می شود؟

_ برخی آفات شکم بارگی را بگویید:

الف:

ب:

ج:

ص: 53

ص: 54

«درس ششم: پیشوای شجاع»

1 _ پندار پوچ

با وجود بیست و پنج سال خانه نشینی و با وجود گذر عمر و جوانی و فرارسیدن دوران پیری، علی علیه السلام هنوز که هنوز است، اگر دست به قبضه ی شمشیر ببرد، همان است که بزرگان و نام آوران جنگ جوی عرب، زبون و زمین خورده، از برابرش می گریختند. اما مردم خام خیال در آن گمان اند که نیروی علی علیه السلام بر اثر کم خوری و به علاوه، غذای نامناسب رو به تحلیل می رود و علی دیگر آن علی جنگ های بدر و احد و خیبر و خندق و حنین، نیست. در این باره هم توضیح می دهد و می فرماید:

وَ کَأنّی بِقائِلِکُم یَقُولُ : إذا کانَ هذا قُوتَ ابْنِ أبی طالِبٍ فَقَ_دْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتالِ الاقْرانِ وَ مُنازَلَةِ الشُّجْعانِ ؟!

معنای واژه ها :

کَأنّی: گویا.

قُوت : غذا.

قَعَدَ ب_ِ : نشانده است، باز داشته است.

الضَّعْفُ: سستی، ناتوانی.

ص: 55

قِتالِ: جنگ، هم آوردی.

أقْران: هم آوردان، رقیبان.

مُنازَلَة: جنگاوری، پیکار.

شُجعان: دلیران.

معنای عبارت:

گویا گوینده ای از شما می گوید: اگر خوراک علی این گونه باشد بی تردید ضعف و ناتوانی او را از جنگ با هم آوردان و پیکار با دلیران باز داشته است.

2 _ سختی و سازندگی

پس از این بیانات، آن حضرت اشاره ای دارد به این مطلب که سختی کشیدن و کم خوردن و شکمباره نبودن نه تنها آسیبی به آدمی نمی رساند، بلکه موجب استواری در سختی ها می شود.

ألا وَ إنَّ الشَّجَرَةَ البَرِّیَّةَ أصْلَبُ عُودا وَ الرَّوائِعَ الْخَضِرَةَ أرَقُّ جُلُودا وَ النَّباتاتُ البَدَوِیَّةَ أقْوی وُقُودا وَ أبْطَاٌ خُمُودا.

به معنای واژه ها توجه کنیم :

الشّجَرَةُ البَرّیّة: درختی که در بیابان می روید.

أصْلَبُ: سخت تر، محکم تر.

ص: 56

عُود: چوب.

الرَّوائِع الخَضِرَة: گیاهان سبز و خرم.

أرقّ: نازکتر، نرمتر.

جُلُود: پوستها.

النّباتاتُ البَدَوِیَّة: گیاهان_ی که ج_ز آب ب_اران نخورند.

أقْوی: قوی تر.

وُقُود: آتش گیرندگی.

أبْطأ: دیرتر.

خُمُود: خاموشی.

معنای عبارت را بخوانیم :

آگاه باشی_د درختی که در بیابان روییده باشد چوبش سخت ت_ر است و گیاهانی که بر لب جوی، سبز و خ_رم روییده باشند، پوستی نازکتر دارند و نیز گیاهانی که فقط با آب باران، با سختی و دشواری، رشد کرده اند، آتش گیرندگی قوی تر و شعله ای ماندنی تر دارند و دیرتر به خاموشی می گرایند.

حضرت علی علیه السلام در این سخن، یکی از بهترین روش ها را در تربیت آدمی بیان می دارد و آن، تربیت در پرتو سختی ها و دشواری هاست. بی تردید هر کس با سختی های زندگی دست و پنج_ه ن_رم کند و زیر و رو شدن های دنیا را ببیند و بیازماید، در ب_رابر ناملایمات زندگی صبورتر،پایدارتر و استوارتر

ص: 57

خواهد بود.

ص: 58

3 _ هم ریشه با پیامبر

پس از این اشاره ی مهم و پرمحتوا، آن جناب از خود و از شجاعتش می گوید. البته اشاره می فرماید که این شجاعت و دلیری که او دارد، نعمتی است که از رسول خدا دارد و پرتوی است از نور وجود آن حضرت.

وَ أنَا مِنْ رَسُولِ اللهِ کَالصِّنوِ مِنَ الصِّنوِ وَ الذِّراعِ مِنَ العَضُدِ.

وَالل_هِ لَ_وْ تَظاهَ_رَتِ العَرَبُ عَلی قِتالِی لَما وَلَّیْتُ عَنْها.

معنای واژه ها چنین اند :

صِنْو : دو شاخه از درخت که از یک ریشه روییده باشند.

ذِراع: آرنج.

عَضُد: بازو.

تَظاهُر: پشت به یکدیگر دادن، همراه شدن.

ما وَلَّیْتُ : نمی گریختم، پشت نمی کردم.

ص: 59

معنای عبارت این است :

نسبت من به رسول خدا همانند شاخه ای است که از کنار شاخه ی دیگر روییده باشد و همانند آرنج است به بازو. [از این رو] به خدا سوگند اگر همه ی عرب برای نبرد با من، پشت به پشت یکدیگر می دادند و هم آواز می شدند، من هرگز به آنها پشت نمی کردم و از جنگ با ایشان نمی گریختم.

در شجاعتِ علی دوست و دشمن، سخن بسیار گفته اند. همه این را می دانند که علی در جنگ آوری و دلاوری، بی رقیب و بی همتا بود؛ اما شاید بسیاری ندانند که علی علیه السلام با همه ی شجاعت و دلیری و دلاوری، درباره ی مولا و سرور و سالار خویش، رسول خدا، چنین می فرماید:

إذَا احْمَرَّ البَاْسُ عَلَینَا اتَّقَینا بِرَسُولِ اللّهِ

هنگامی که [تنور] جنگ بر ما سرخ [ سخت[ می شد، ما به رسول خدا پناه می بردیم.

در این سخن کوتاه، شجاعت رسول خدا به خوبی ترسیم شده است. علی علیه السلام با آن همه شهامت و شجاعت، پیامبر را در اوج سختی های جنگ، پناه و پشتیبان خویش می دانسته است و با این وصف از دلیری رسول خدا، بیان می دارد که او و پیامبر هم ریشه اند و همان خون و خوی که در رسول خدا بود، در او نیز هست.

4 _ ستیز با ستمگران

ص: 60

از بیانات پیشین چنان برمی آید که گروهی می پنداشتند آن حضرت از رویارویی با معاویه ه_راس دارد. آن حض_رت ضمن بیان پیشینه ی خود در شجاعت و جنگ آوری، تأکید می فرماید که :

وَ لَوْ أمْکَنَتِ الْفُرَصُ مِنْ رِقابِها لَسارَعْتُ إلَیْها وَ سَأجْهَدُ فِی أنْ أُطَهِّرَ الأرضَ مِنْ هذَا الشَّخْصِ الْمَعکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرکُوسِ، حَتّی تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَبِّ الْحَصِیدِ .

معنای واژه ها :

أمْکَنَتِ الفُرَصُ: فرصتها پیش آید.

رِقاب : گردن.

الشَّخصِ المَعکوس: شخص وارونه.

الجِسمِ المَرکوس: پیکر سرنگون.

المَدَرَة: کلوخ.

حَبِّ الحَصید: دانه درو شده.

و اگر فرصت پیش آید که بر گردن جنگ سوار شوم، به سوی آن می شتابم و می کوشم تا زمین را از وجود ناپاک این شخص وارونه و پیکر سرنگون، پاک سازم، به گونه ای که کلوخ مزاحم از میان دانه ی درو شده، جدا گردد.

این اوصاف درباره ی معاویه است. همان عنصر ناپاکی که وجود پلیدش ضربه ی بسیار سختی بر پیکر اسلام فرود آورد.

ص: 61

همو که درباره اش چنین پیش گویی فرموده بود :

أما إنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ. یَأْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لا یَجِدُ. فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ.

ألا وَ إنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّی. فَأمَّا السَّبُّ، فَسُبُّونِی؛ فَإنَّهُ لِی زَکَاةٌ وَ لَکُمْ نَجاةٌ. وَ أمَّا الْبَراءَةُ، فَلا تَتَبَرَّءُوا مِنِّی؛ فَإنِّی وُلِدْتُ عَلَی الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إلَی الاْءیمَانِ وَ الْهِجْرَةِ. (1)

چون این عبارت را از نهج البلاغه نقل می کنیم، به شیوه ی این نوشتار، واژه های آن را نیز معنا می کنیم:

أمَا: آگاه باشید

سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ: به زودی بر شما چیره می شود.

رَحْب: گشاده، وسیع.

الْبُلْعُوم: گلو.

مُنْدَحِق: بزرگ.

بَطْن: شکم.

یَأْکُلُ: می خورد.

مَا یَجِدُ: آن چه می یابد.

یَطْلُبُ: می طلبد.

فَاقْتُلُوهُ: پس او را بکشید.


1- نهج البلاغه نسخه ی صبحی صالح : 92، حکمت 57.

ص: 62

وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ: و هرگز او را نمی کشید.

سَیَأْمُرُکُمْ: به زودی به شما امر می کند.

سَبّ: ناسزا.

بَرَاءَة: بیزاری، فَلا تَتَبَرَّءُوا: پس بیزاری مجویید.

زَکَاةٌ: نمو، رشد یا: پاکی.

نَجَاةٌ: رهایی، نجات.

وُلِدْتُ: به دنیا آمدم.

فِطْرَة: فطرت [توحیدی].

سَبَقْتُ: پیشی گرفتم.

معنای عبارت چنین است:

آگاه باشید! به زودی پس از من مردی که گلویی گشاده وشکمی بس بزرگ دارد، برشما چیره می شود. پس او را بکشید و البته هرگز او نخواهید کشت.

آگاه باشید! او به زودی به شما فرمان می دهد تا مرا ناسزا بگویید و از من برائت و بیزاری بجویید. اما ناسزا بر من، بگویید؛ زیرا آن ناسزای [نابجا] موجب رشد و پاکی من می شود و باعث نجات شما می گردد و اما از من برائت مجویید زیرا من بر فطرت یکتاپرستی آفریده شده ام و در ایمان و هجرت بر همگان پیشی گرفته ام.

5 _ نگاهی دوباره

در این درس دانستم:

ص: 63

_ نابخردان می پنداشتند که علی علیه السلام بر اثر کم خوری، از قدرت جسمانی و در نتیجه از شجاعتش کاسته شده است.

_ آن حضرت یادآوری می فرماید که هر چه آدمی در زندگی بیش تر سختی بکشد، بهتر ساخته می شود و قوی تر می گردد.

_ همان گونه که پیامبر در دلیری و بی باکی، بی همتا بود، علی علیه السلام نیز در شهامت و شجاعت، بی بدیل است.

_ علت نجنگیدن با معاویه ترس و ضعف نبوده، آن جناب در پی فرصت مناسب است تا زمین را از لوث وجود آن عنصر پلید، پاک سازد.

اینک شما بگویید:

1 _ چرا برخی می پنداشتند که علی علیه السلام در پیکار با جنگجویان ضعیف و ناتوان شده است؟

2 _ علی علیه السلام در رابطه ی سختی و سازندگی چه مثالی را بیان فرموده است؟

3 _ آن حضرت همگونی خود را با پیامبر چگونه ترسیم فرموده است؟

4 _ ادعای آن عزیز در بیان شجاعت خویش، چیست؟

5 _ در شجاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم چه می فرماید؟

6 _ در این بخش از نامه، آن حضرت درباره ی معاویه چه می فرماید؟

7 _ در بیانی دیگر، معاویه را چگونه توصیف می فرماید؟

8 _ پیش بینی آن حضرت درباره ی معاویه چه بود؟

ص: 64

«درس هفتم: نکوهش دنیا»

1 _ رهایی از دنیا

توجه دارید که این بیانات در پی نامه ی آن حضرت به استاندار خویش در بصره آمده است. آن جناب ضمن آن که موقعیت خود را به عنوان یک پیشوا و یک رهبر بیان می فرماید، در عین حال عدم دلبستگی و وابستگی خویش را به دنیا یادآور می شود. البته فراموش نکنید که ما نمی توانیم آن گونه باشیم که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود، اما به توصیه و فرمان خودِ آن حضرت باید بکوشیم تا با پرهیزگاری و تلاش در نیکویی و نیز پاکدامنی و درست اندیشی، پیروِ خوبی برای پیشوای پرهیزگاران باشیم.

یکی از آفت های فراگیر، دلبستگی به دنیاست. ما به عنوان شیعیان علی علیه السلام در راستای پیروی از آن حضرت، نباید آن چنان دل به دنیا ببندیم که دینمان را به آسانی در برابر دنیای ناپایدار از دست بدهیم. در گفتاری جداگانه در این باره با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت. به دنباله ی بیانات آن حضرت گوش دل می سپاریم :

« إلَیْکِ عَنّی یا دُنیا! فَحَبْلُکِ عَلی غارِبِکِ ، قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخالِبِکِ. وَ أفْلَتُّ مِنْ حَبائِلِکِ، وَاجْتَنَبْتُ الذَّهابَ فِی

ص: 65

مَداحِضِکِ،»

معنای واژه ها :

إلَیْکِ عَنّی: از من دور شو.

فَحَبْلُکِ عَلی غارِبِک: ریسمانت بر دوشت است. افسارت را رها کرده ام. کنایه از اینکه رهایت کرده ام تا به هر کجا که بخواهی بروی.

قَدِ انْسَلَلْتُ: به سرعت گریخته ام.

مَخالِبِ: جمع مخلب، چنگال مرغان و درندگان.

أفْلَتُّ: برجسته ام، رهایی یافته ام.

حَبائِل جمع حباله : دام ها.

اجْتَنَبْتُ: دوری گزیده ام.

ذَهاب: ره سپاری ، رفتن.

مَداحِض: جمع مدحضه: لغزشگاه.

معنای عبارت :

« از من دور شو ! ریسمان و زمام تو را، ای دنیا، بر دوشت انداخته ام، رهایت کرده ام که به هر کجا که می خواهی بروی. می دانی ! من از میان چنگالهای پرتوان و خونریزت به سرعت گریخته ام و از دام های خطرناکت برجسته ام و از این که در لغزشگاه های فریبنده ی تو راه بسپارم، دوری گزیده ام.»

ص: 66

2 _ فریب خوردگان

در این بخش، علی علیه السلام از کسانی یاد می کند که فریب دنیا را خوردند و دنیا هم به آنان بی وفایی کرد. زیبایی های دل فریب دنیا عامل اصلی فریفته شدن کسانی است که دل در گروی عشق به دنیا می نهند. به هشدار آن حضرت توجه می کنیم:

أیْنَ الْقُرُونُ الَّذینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَداعِبِکِ، أیْنَ الاُمَمُ الَّذینَ فَتَنتِهِمْ بِزَخارِفِکِ ؟

ها هُمْ رَهائِنُ الْقُبُورِ ، وَ مَضامینُ الّلُحُودِ !

به معنای واژه ها توجه کنید:

قُرُونُ: قرن ها. در این جا یعنی نسل ها، پیشینیان، گذشتگان .

غَرَرْتِهِمْ: ایشان را فریفتی. مغرورشان کردی.

مَداعِب: جمع مدعبة: بازیچه، شوخی.

اُمَمُ: امت ها، ملت ها.

فَتَنتِهِمْ: آنان را به فتنه انداختی.

زَخارِف جمع زخرف : زرها و زیورها، آرایش ها.

ها: آگاه باشید. هشدارید.

رَهائِن جمع رهینة: گروگان ها.

قُبُور جمع قبر: گورها.

مَضامین جمع مضمون : ضمانت شده ها.

الّلُحُود جمع لحد: آرامگاه ها.

معنای عبارات چنین است:

کجایند پیشینیانی که که با بازی ها و شوخی هایت

ص: 67

آنها را فریفتی؟

کجایند بیچارگانی که با زر و زیور خویش، آنان را گمراه کردی؟

آنها همگی هم اینک گروگان گورها و ضمانت شده ی آرامگاه ها می باشند.

3 _ تنبیه دنیا!

به راستی کجایند کسانی که به خاطر رسیدن به اهداف پوچ دنیایی، خون های بسیاری بر زمین ریختند و خرابی ها به بار آوردند و در پایان، خود نیز با تمامی آرزوهای برآورده نشده، از میان رفتند و هیچ گاه هم کامروا نشدند. این ناکامی ها آن چنان دردناک و اسف انگیز است که علی علیه السلام به خاطر آن، دنیا را _ که موجب و عامل آن است _ مورد خطاب عتاب آمیز قرار می دهد و می فرماید:

وَاللهِ لَوْ کُنْتِ شَخْصَا مَرئِیّا ، وَ قالِبا حِسِّیَّا ، لأقَمْتُ عَلَیکِ حُدُودَ اللّهِ فِی عِبادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالأمانِیِّ ،

وَ اُمَمٍ ألْقَیْتِهِمْ فِی المَهاوِی ،وَ مُلُوکٍ أسْلَمْتِهِمْ إلَی التَّلَفِ، وَ أورَدْتِهِمْ مَوارِدَ البَلاءِ ، إذْ لا وِرْدَ وَ لا صَدَرَ .

معنای واژه ها:

شَخصٌ مَرئیٌّ : شخص دیدنی، به چشم آمدنی.

قالِبٌ حِسِّیٌّ : پیکر و قالب محسوس.

أقَمتُ : برپا می کردم، إقامه یعنی برپاکردن.

ص: 68

أمانیّ : جمع اُمنیّة، آرزو.

ألقَیتِ : افکندی، إلقاء یعنی افکندن.

مَهاویّ : جمع مَهْواة، پرتگاه.

تَلَف : نابودی.

وِرد : فرود آمدن.

صَدَر : اسم جمع به معنی بازگشت.

معنای عبارت:

به خدا سوگند، تو ای دنیای فریب کار، اگر کسی بودی که به چشم می آمدی و اگر پیکری بودی که به حسّ می آمدی، بی تردید حدود الهی را بر تو جاری می کردم. از آن رو تو را حدّ می زدم که بندگان بسیاری را با آرزوهای بلند فریفتی. امّت های فراوانی را در پرتگاه های وحشتناک افکندی. پادشاهان زیادی را تسلیم نابودی و نیستی کردی و ایشان را به بلاهایی افکندی که هیچ جای فرود آمدن یا بازگشتی در آن نیست.

4 _ هشداری دیگر

راستش دنیا آن چنان زیبا و دل فریب است که پای بسیاری از کسانی که می پنداشتند دلی به این دنیا ندارند، لغزانده است. از دنباله ی بیانات راه گشای آن حضرت چنان برمی آید که هرکس کوچک ترین دلی به دنیا ببندد و در باتلاق دوستی دنیا

ص: 69

فرورود، بی تردید، چنان غرق می شود که هیچ فرصتی برای رهایی اش نمی ماند و هر چه بیشتر دست و پا بزند، بیش تر در این باتلاق مرگ بار فرومی رود. بخوانیم دنباله ی بیانات پیشوای پرهیزگاران را:

هَیْهاتَ مَنْ وَطِیءَ دَحْضَکِ زَلِقَ ، وَ مَنْ رَکِبَ لُجَجَکِ غَرِقَ ، وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حِبالِکِ وُفِّقَ ،

وَالسّالِمُ مِنْکِ لا یُبالِی إنْ ضاقَ بِهِ مُناخُهُ، وَالدُّنْیا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حانَ انْسِلاخُهُ.

به معنای واژه ها توجه کنیم:

هَیْهاتَ: هرگز، مباد، دور باد.

وَطِیءَ: گام نهاد.

دَحْض: لغزیدن ، لغزشگاه.

زَلِقَ: لغزید.

لُجَج: جمع لجّة: موج بزرگ، میانه ی دریا.

ازْوَرَّ: دور شد، برگشت (از چیزی).

حِبال جمع حبل: ریسمان ها، دام ها.

وُفِّقَ: موفق شد، پیروز شد.

لا یُبالِی: اهمیت نمی دهد، باکی ندارد.

ضاقَ بِهِ: بر او تنگ گردد.

مُناخ: اقامتگاه.

حانَ: نزدیک گردید و رسید.

انْسِلاخ: گذشتن، سپری شدن.

ص: 70

معنای عبارت چنین است:

هرگز مباد که من فریب تو را بخورم. زیرا هر کس که در لغزشگاه های دوستی تو گام نهاد، بی تردید لغزید و هر کس که بر امواج خروشان تو سوار شد، حتما در دریای گمراهی غرقه گشت و آن کس که از دام های تو دوری گزید، پیروز و رستگار گردید. آن کس که از فریبندگی های تو جان سالم به در برد، چه باک اگر خوابگاه و جایگاهش در این دنیا تنگ و سخت باشد، زیرا دنیا در دید او یک روز است که گذر تند آن فرا رسیده است.

5 _ نگاهی دوباره

در این قسمت، علی علیه السلام دنیا را مورد خطاب قرار می دهد و این نکات را یادآوری می فرماید:

_ علی علیه السلام از زیبایی های دل فریب دنیا چشم پوشیده و دنیا را به حال خود رها کرده است.

_ از بندهای خطرناک و چنگال های خونین دنیا گریخته و از رهسپاری در لغزشگاه های دنیا، دوری گزیده است.

_ آن حضرت از گذشتگانی یاد می کند که دل به زیبایی های دل فریب دنیا سپردند و بازیچه ی دنیا شدند و سرانجام ناکام و شکست خورده، به دل سیاه خاک گور رفتند.

_ علی علیه السلام دنیا را مورد خطابی عتاب آمیز قرار می دهد که

ص: 71

چ_ه بسیار کسان_ی را که فریفته ی خود ساخته و آنان را هلاک کرده است.

در پی خواندن این سخنان هشدار دهنده و بیدارکننده، اینک به این پرسش ها پاسخ دهید:

1 _ علی علیه السلام در بیان دور داشتن خود از دنیا چه تعابیری به کار می برد؟

الف:

ب:

ج:

د:

2 _ آن حضرت درباره ی امت هایی که فریب دنیا را خوردند، چه می فرماید؟

3 _ چرا اگر دنیا به صورت یک پیکر مجسم درمی آمد، علی علیه السلام بر او حدّ جاری می کرد؟

4 _ به تعبیر علی علیه السلام اگر کسی در لغزشگاه های دنیا گام بنهد، چه بلایی بر سرش می آید؟

5 _ آنان که دل به دنیا نسپارند، چه فرجام فرخنده ای دارند؟

ص: 72

«درس هشتم: فرجام فرخنده»

1 _ وارستگی

به جرأت می توان گفت که هیچ گوینده و نویسنده ای قادر نیست به آن روشنی که علی علیه السلام دنیا را توصیف فرموده است، توصیف کند. اینک باز هم تاکید می کند و هشدار می دهد که هیچ گاه تسلیم دنیا نمی شود و زمام اختیار خویش به دست دنیای فریبنده نمی سپارد. بخوانیم این هشدار را:

اُعْزُبِی عَنِّی ! فَوَاللّهِ لا أذِلُّ لَکِ فَتَسْتَذِلِّینِی ،

وَ لا أسْلَسُ لَکِ فَتَقوُدِینی.

معنای واژه ها را می خوانیم :

اُعْزُبِی: دور شو !

عَنِّی: از من.

لا أذِلُّ: ذلیل نمی شوم، خوار نمی شوم.

تَسْتَذِلِّینِی: خوار و ذلیلم سازی.

لا أسْلَسُ: رام و مطیع نمی شوم.

تَقوُدِینی: راهبری ام کنی. قیادت یعنی راهبری، پیشوایی.

معنای عبارت :

ص: 73

«از من دور شو ! به خدا سوگند، هرگز ذلیل و زمین گیر تو نمی شوم تا خوار و خفیفم سازی! و هیچگاه رام و تسلیم تو نمی گردم تا زمام اختیارم را به دست گیری و راهبرم شوی.»

2 _ سوگند سخت

پیش تر نیز گفتیم که یکی از راه های دل بریدن از دنیا، ریاضت نفس و مبارزه با خواسته های تمام ناشدنی دل است. از این رو علی علیه السلام بار دیگر یادآوری می فرماید که با ریاضت نفس و کم خواهی و کم خوری و عبادت در درگاه خداوندی، بر نفس سرکش غلبه می یابد.

وَایْمُ اللهِ - یَمِینا أسْتَثْنِی فِیها بِمَشِیئَةِ اللّهِ - لأروُضَنَّ نَفْسِی رِیاضَةً تَهُشُّ مَعَها إلیَ الْقُرْصِ ؛

إذا قَدَرَتْ عَلَیْهِ مَطْعوُما ، وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأدوُما،

وَ لأدَعَنَّ مُقْلَتِی کَعَیْنِ ماءٍ نَضَبَ مَعِینُها، مُسْتَفْرَغَةً دُمُوعُها،

معنای واژه ها:

وَایْمُ اللهِ: سوگند به خدا.

یَمِین: سوگند.

أسْتَثْنِی: جدا می کنم، استثناء می کنم.

مَشِیئَة: خواست، اراده.

لأروُضَنَّ: حتما ریاضت می دهم. ریاضت یعنی تمرین برای

ص: 74

تهذیب نفس.

تَهُشُّ: فروهشته شود، نرم گردد ، شادمان و خرسند شود.

مَطْعوُم: خوردنی.

یَقْنَعُ: قانع شود، بسنده کند.

الْمِلْح: نمک.

مأدوُم: خورش.

لأدَعَنَّ: حتما وامی گذارم، حتما رها می کنم.

مُقْلَتِی :چشم_م، م_ردمک چشم_م ، مُقلَ_ةُ العَی_ن یعن_ی مردمک چشم.

عَیْن: چشمه، سرچشمه.

نَضَب: روان شدن [آب] فرو رفتن [آب] در زمین، خشک شدن [آب].

ماء مَعین: آب روشن و روان، چشمه ی جوشان.

مُسْتَفْرَغَة:خالی، تهی.

دُمُوعُ: جمع دمع: اشک.

معنای عبارات :

به خداوندی خدا سوگند می خورم _ البته سوگندی که خواست و اراده ی خدا را در آن سوگند استثناء می کنم _ حتما نفس خویش را چنان ریاضت می دهم که با آن ریاضت، چنان شود که چون به قرصی نان، به عنوان خوردنی، دست یافت، بسیار شاد و خرسند گردد، و به نمکی به عنوان خورش بسنده کند.

ص: 75

چشمانم را به حال خویش وامی نهم تا آنقدر [از ترس خدا [اشک بریزد که مانند چشمه ای جوشان گردد که خشکیده و بی آب شده است.

3 _ زندگانی حیوانی! هرگز!

در این بخش، بار دیگر، علی علیه السلام تأکید می فرماید که هرگز او همانند حیوانات نیست که سر در آخور خویش داشته و از همه جا و همه چیز غافل و بی خبر باشد. پیش تر هم گفتیم که این گونه بودن نه تنها شایسته ی علی علیه السلام ، به عنوان یک امام و پیشوا، نیست، بلکه شایسته ی هیچ انسان آگاه و دانایی نیز نیست.

أتَمْتَلِیءُ السّائِمَةُ مِنْ رَعْیِها فَتَبْرُکَ، وَ تَشْبَعُ الرَّبیضَةُ مِنْ عُشْبِها فَتَرْبِضَ وَ یَأکُلُ عَلِیٌّ مِن زادِهِ فَیَهْجَعُ ؟

قَرَّتْ إذا عَیْنُهُ إذَا اقْتَدی بَعْدَ السِّنِینَ الْمُتَطاوِلَةِ بِالْبَهِیمَةِ الْهامِلَةِ وَالسّائِمَةِ الْمَرْعِیَّةِ!

معنای واژه ها چنین اند :

تَمْتَلِیءُ: پرمی شود.

السّائِمَةُ: چهارپای چرنده.

رَعْی: چریدن و چرانیدن (لازم و متعدی).

تَبْرُکُ: سینه بر زمین می نهد.

تَشْبَعُ: سیر می شود.

رَبیضَة : گوسفندانی که در آغل جمع شده اند.

عُشْب: علف و گیاه تازه.

ص: 76

تَرْبِضُ: اقامت می کند در خوابگاه.

یَهْجَعُ: آرام می گیرد، استراحت می کند، می خوابد.

قَرَّتْ: روشن باد.

اقْتَدی: پیروی کند.

مُتَطاوِلَة: طولانی، دراز.

بَهیمَة: چهارپا.

هامِلَة: چهارپایی که او را در صحرا رها کرده اند تا خود بچرد.

مَرْعِیَّة: چهارپایی که او را برای چریدن برده اند.

معنای عبارات :

آیا چهارپای چرنده ای [ را دیده اید] که [ شکمش [ از چریدن پر شده است و [ بر اثر پرخوری ] به پهلو می غلتد و می خوابد؟

آیا گوسفندی [ را دیده اید ] که از خوردن گیاهان تازه سیر می گردد و در خوابگاه خویش می آرامد؟

و آیا علی [ نیز چنان باشد که ] از توشه و روزی خویش بخورد و بیارامد؟

اگر چنین گردد، پس دیدگانش روشن باد که پس از گذشت روزگاری دراز، اینک از چهارپایی که رهایش کرده اند تا در صحرا بچرد، پیروی کند و یا همانند چهارپای_ی گردد که او را به چریدن برده اند ! ]هرگز چنین مباد!]

ص: 77

4 _ راه رستگاری

علی علیه السلام راه رستگاری و رهایی از زندگانی حیوانی را در آن می داند که آدمیان به شب زنده داری و عبادت خداوند، رو بیاورند:

طوُبی لِنَفْسٍ أدَّتْ إلی رَبِّها فَرْضَها وَ عَرَکَتْ بِجَنْبِها بُؤسَها وَ هَجَرَتْ فِی الَّلیْلِ غُمْضَها؛ حَتّی إذا غَلَبَ الْکَری عَلَیْهَا افْتَرَشَتْ أرْضَها وَ تَوَسَّدَتْ کَفَّها.

معنای واژه ها:

طُوبی: خوشا، گوارا باد.

أدَّتْ: ادا کرد.

فَرْض: عملِ واجبِ دینی.

عَرَکَتْ: سایید، مالید.

جَنْب: پهلو.

بُؤس: سختی.

هَجَرَتْ: دوری گزید.

غُمْض: خواب.

غَلَبَ: چیره شد.

کَری: چُرت.

افْتَرَشَتْ: گسترد، فرش قرار داد.

تَوَسَّدَتْ: بالین گردانید، بالش قرار داد.

معنای عبارت :

ص: 78

خوشا به حال کسی که واجب خداوندی را عمل کند و پهلو به سختیها سپارد و به هنگام شب، چشم از خواب دور دارد تا آن جا که چون چرت بر او چیره گردد، زمین را بستر خویش گرداند و دستش را بالش خود قرار دهد.

ص: 79

5 _ گروه خداترس و رستگار

در پایان، آن حضرت از گروهی نام می برد که همان کسانی اند که با پرواپیشگی و یاد خداوند، فرجامی فرخنده دارند. نامه ی یک پیشوای پرهیزگار، بلکه پیشوای همه ی پرهیزگاران، این گونه به پایان می رسد:

فِی مَعْشَرٍ أسْهَرَ عُیُونَهُمْ خَوْفُ مَعادِهِمْ وَ تَجافَتْ عَنْ مَضاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِکْرِ رَبِّهِمْ شِفاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفارِهِمْ ذُنوبُهُمْ أولئِکِ حِزبُ اللّهِ، ألا إنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.

فَاتَّقِ اللّهَ یَاابْنَ حُنَیْفٍ ، وَلْتَکْفِکَ أقْراصُکَ، لِیَکوُنَ مِنَ النّارِ خَلاصُکَ.

معنای واژه ها:

مَعْشَر: گروه.

أسْهَرَ: بیدار نگه داشت.

تَجافَتْ: دور شد.

مَضاجِع جمع مَضجَع: بسترهای خواب، خوابگاه ها.

جُنُوب جمع جَنب : پهلوها.

هَمْهَمَتْ: آرام سخن گفت، نجوا کرد، همهمه کرد.

شِفاه جمع شفه: لب ها.

تَقَشَّعَتْ: پراکنده گشت، مانند پراکنده شدن ابر. پراکنده شدن ابر را با این لغت بیان می کنند.

لِتَکْفِکَ: باید تو را کفایت کند.

ص: 80

معنای عبارت :

در زمره ی کسانی باشد که از ترسِ معاد دیدگان خویش را بیدار نگه می دارند و پهلو و پشت از بستر خواب دور می کنند، و لبهایشان به ذکر پروردگار نجوا می کند و بر اثر طولانی گشتن استغفار و آمرزش خواهی، گناهانشان نابود می گردد. آنان همان حزب خدایند و آگاه باشید که حزب خدا رستگارند

پس ای پسر حنیف، تقوا پیشه کن و همان گرده های نان تو را کفایت کند تا بدین سان از آتش دوزخ رهایی یابی !

ص: 81

6 _ نگاهی دوباره

در این درس پایانی، این نکات را آموختیم:

_ علی علیه السلام بار دیگر در نکوهش دنیا تأکید می فرماید و بیان می دارد که از دست دنیا گریخته است.

_ آن عزیز سوگند سخت می خورد که با انجام ریاضت، به مبارزه با نفس سرکش بپردازد.

_ زندگی کردن هم چون چهارپایان که بسیاری از آدمیان گرفتار آن اند، از ساحت پاک پیشوای پرهیزگاران بسی به دور است.

_ انجام واجبات دین و شب زنده داری، از ویژگی های پرواپیشگان است.

_ هم آنان که از ترس خدا شب ها را برمی خیزند و با یاد خدا و طلب آمرزش از او، گناهان خویش را می زدایند، رستگاران اند.

اینک به این پرسش ها پاسخ دهید:

1 _ چرا علی علیه السلام به شدت دنیا را از خود می راند؟

2 _ آن عزیز چه سوگند سختی خورده است؟

الف:

ب:

3 _ درباره ی شکم بارگی چه هشداری می دهد؟

الف:

ب:

ص: 82

ج:

4 _ رستگاران چه ویژگی هایی دارند؟

الف:

ب:

ج:

ص: 83

از ای_ن کت_اب آموخت_م :

ص: 84

از ای_ن کت_اب آموخت_م :

ص: 85

ص: 86

ص: 87

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109